سفارش تبلیغ
صبا ویژن

[ و در گفتارى فرموده است که : ] و بر آنان والیى فرمانروا شد که کار را بر پاداشت و استقامت ورزید تا دین برقرار گردید . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

سیرت نبوی دوشنبه 86 فروردین 6  3:58 عصر

نبوت کا درجہ ملنے اور جوانی سے قبل محمد صلی اللہ علیہ و آلہ و سلم کی روزمرہ زندگی پاکیزہ اور صاف ہونے کی لاتعداد تاریخی مثالیں اور حوالاجات موجود ہیں۔ اپنے بچپن میں محمد صلی اللہ علیہ و آلہ و سلم گلہ بانی سے بھی منسلک رہے اور نوجوانی کے دور میں آپ(ص) نے اپنے چـچا حضرت ابوطالب کے ساتھ تجارت میں ہاتھ بٹانا شروع کردیا۔ اپنی سچائی اور شفاف کردار کی وجہ سے آپ ص ، عرب قبائل میں صادق اور امین کے القابات سے پہچانے جانے لگے تھے۔ آپ ص، اپنا کثیر وقت مکہ سے باہر واقع ایک غار میں جا کر عبادت میں صرف کرتے تھے اس غار کو غار حـرا کہا جاتا ہے۔ یہاں پر 610 عیسوی میں ایک روز حضرت جبرائیل علیہ السلام (فرشتہ) ظاہر ہوۓ اور محمد صلی اللہ علیہ وسلم کو اللہ کا پیغام دیا ، تاریخی حوالوں سے اس وقت محمد صلی اللہ علیہ و آلہ و سلم کی عمر چالیس برس کی ثابت ہوتی ہے۔ جبرائیل علیہ سلام نے اللہ کی جانب سے جو پہلا پیغام انسان کو پہنچایا وہ یہ ہے

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ (2) -- القرآن

پڑھو (اے نبی) اپنے رب کا نام لے کر جس نے پیدا کیا (1) پیدا کیا انسان کو (نطفۂ مخلوط کے) جمے ہوۓ خون سے (2)
سورت 96 آیت 1 تا 2 ---- اردو
READ, in the name of your Sustainer (Lord), who created -1 Created human out of a germ-cell (congealed blood) -2
Chapter 96 Verse 1 and 2 ---- English

یہ ابتدائی آیات بعد میں قرآن کا حصہ بنیں۔ اس واقعہ کے بعد سے حضرت محمد صلی اللہ علیہ و آلہ و سلم نے رسول کی حیثیت سے اپنی روزمرہ زندگی کی ابتداء کی اور لوگوں کو خالق کی وحدانیت کی تبلیغ شروع کی۔ انہوں نے لوگوں کو روزقیامت کی فکر کرنے کی تعلیم دی کہ جب تمام مخلوق اپنے اعمال کا حساب دینے کیلیۓ خالق کے سامنے ہوگی۔

انہوں نے 25 سال کی عمر میں ایک باعزت اور شریف خاتون حضرت خدیجہ (ع) سے شادی کی۔


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

17 ربیع دوشنبه 86 فروردین 6  3:52 عصر

 

 

روایت شده به سند صحیح که ابن اَبى نَصْر خدمت امام رضا علیه السلام عرض کرد که بعد از نماز چگونه صلوات و سلام بر حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله باید فرستاد؟

امام فرمود مى گوئى :

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ وَرَحْمةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَبْنَ عَبْدِاللّه

سلام بر تو اى رسول خدا و رحمت خدا و برکاتش سلام بر تو اى محمد بن عبدالله

ِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاحَبیبَ اللّهِ

سلام بر تو اى برگزیده خدا سلام بر تو اى حبیب خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ

سلام بر تو اى انتخاب شده خدا سلام بر تو اى امین (وحى ) خدا

اَشْهَدُ اَنَّکَ رَسُولُ اللّهِ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مُحمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّهِ

گواهى دهم که تو پیامبر خدایى و گواهى دهم که تویى محمد بن عبدالله

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لاُِمَّتِکَ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِ رَبِّکِ

و گواهى دهم که براستى تو براى امتت خیرخواهى کردى و در راه پروردگارت جهاد کردى

وَعَبَدْتَهُ حَتّى اَتاکَ الْیَقینُ

و او را پرستش کردى تا یقین (یعنى مرگ ) به سراغت آمد

فَجَزاکَاللّهُ یا رَسُولَ اللّهِ اَفْضَلَ ما جَزى نَبِیّاً عَنْ اُمَّتِهِ

پس پاداشت دهد خدا اى رسول خدا بهترین پاداشى که از طرف امتى به پیغمبرشان دهد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مَحَمِّدٍ و آلِ مُحَمِّدٍ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلى اِبْراهِیمَ وَ آلِ اِبْراهیمَ

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد بهترین درودى که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادى

اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ

که همانا تو بسیار ستوده و بزرگوارى

 


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

سر زمین نور شنبه 85 اسفند 26  9:5 عصر

شاید تاکنون در رسانه ها و مجامع عمومی ، اصطلاح راهیان نور به گوشتان خورده باشد. این تعبیر چند سالی است رواج یافته و کاروان هایی را که قصد بازدید از مناطق جنگی را دارند ، به این نام می خوانند. سابقه راهیان نور به همان سالهای ابتدایی جنگ بازمی گردد. پس از آزادسازی اولین سرزمین های اشغالی در شمال خوزستان ، از سال 1361 ، عده ای به بازدید از جبهه های جنگ شتافتند. بیشتر این مسافران ، خانواده های شهدا به شمار می رفتند. آنها دوست داشتند با حضور در این مناطق ، یاد و خاطره شهیدشان را گرامی دارند. سیاستمردان و مدیران ارشد نظام و نمایندگان مجلس نیز از دیگر مسافران راهیان نور در سالهای دفاع مقدس بودند. آنها در قالب کاروان های کوچک ، از جبهه ها بازدید کرده و از نزدیک با رزمندگان دیدار می کردند. نویسندگان ، هنرمندان و بازاریانی که در پشت جبهه همواره یار و یاور رزمندگان بودند نیز در سالهای دفاع مقدس به جبهه ها سفر می کردند و مدت کوتاهی را در سنگرها و سوله ها ، در کنار رزمندگان می گذراندند. این سفرها هیچ گاه در زمان جنگ دامنه گسترده ای نیافت. چرا که مراقبت از جان بازدیدکنندگان در بیشتر جبهه های جنگ ، کاری دشوار و شاید محال بود. تنها رزمندگان و فرماندهان دوران جنگ بودند که هرازگاهی با سماجت ، محدودیت های تردد در این مناطق را نادیده گرفته و به بازدید جبهه های جنگ می رفتند. پس از مدت اندکی ، سازمان های فرهنگی سپاه پاسداران ، ارتش و نیروهای مسلح نیز وارد میدان شدند و با روی باز به رونق یافتن سفرهای راهیان نور کمک بسیار کردند. اینک هر ساله بیش از یک میلیون مسافر در قالب کاروان های راهیان نور به استان خوزستان سفر می کنند. طراحان و مسوولان این کاروان ها طوری برنامه ریزی می کنند تا بازدیدکنندگان بتوانند از سفر 4 - 5 روزه شان نهایت بهره را ببرند. جبهه های جنگ در استان خوزستان از 3 بخش عمده تشکیل شده است که در زمان جنگ به نام محورهای دزفول شوش (در شمال خوزستان) ، اهواز سوسنگرد (در میانه های خوزستان ) و خرمشهر آبادان (در جنوب خوزستان) معروف بودند. در فرهنگ ایرانی اسلامی ما ، همواره نسلهای گذشته نشانه هایی را که برایشان ارزش معنوی داشته است ، حفظ کرده اند. در عالم رمز و رازی هست که ماندگاری این اماکن را تضمین می کند. حرم سیدالشهدا (ع) بارها تخریب شد ؛ اما اکنون در قرن بیست و یکم بزرگترین تجمع انسانی پس از حج ، روز عاشورا در کربلاست. سرزمین های دفاع مظلومانه ما در مقابل ارتش بعثی عراق نیز از این قاعده مستثنا نیستند. سرزمین هایی چون شلمچه ، فکه ، طلاییه و دهلاویه که جای پای بندگان خوب خداست و قدمگاه انسان های از جان گذشته و فداکار ، همچون نشانه هایی آشکار برجا خواهد ماند تا نسلها بیایند و از رهگذر سفر به این سرزمین ها ، توشه ای برچینند برای حیات خود. پس عجیب نیست وقتی که می بینی هر سال صدها هزار جوان نسل امروز ، آنها که چه بسا پس از پایان جنگ متولد شده اند ، کوله بار سفر برمی بندند و در بهترین ایام سال تعطیلات نوروز قدم در این اماکن ماندگار می گذارند و چند روزی در حال و هوای روزهای جنگ ، دل به سرگذشت مردان و زنانی می سپارند که با جان خود در مقابل دشمن ایستادند. نسل امروز برخلاف آن چه عده ای می پندارند، از گذشته خود بیگانه نیست. این نسل تداوم نسل گذشته است و همچون همه نسلهای تاریخ ایران زمین ، به گذشته پرافتخار خود می بالد. محمود جوانبخت


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

دو کوهه‏ی آوینی شنبه 85 اسفند 26  9:5 عصر
شاید تاکنون در رسانه ها و مجامع عمومی ، اصطلاح راهیان نور به گوشتان خورده باشد. این تعبیر چند سالی است رواج یافته و کاروان هایی را که قصد بازدید از مناطق جنگی را دارند ، به این نام می خوانند. سابقه راهیان نور به همان سالهای ابتدایی جنگ بازمی گردد. پس از آزادسازی اولین سرزمین های اشغالی در شمال خوزستان ، از سال 1361 ، عده ای به بازدید از جبهه های جنگ شتافتند. بیشتر این مسافران ، خانواده های شهدا به شمار می رفتند. آنها دوست داشتند با حضور در این مناطق ، یاد و خاطره شهیدشان را گرامی دارند. سیاستمردان و مدیران ارشد نظام و نمایندگان مجلس نیز از دیگر مسافران راهیان نور در سالهای دفاع مقدس بودند. آنها در قالب کاروان های کوچک ، از جبهه ها بازدید کرده و از نزدیک با رزمندگان دیدار می کردند. نویسندگان ، هنرمندان و بازاریانی که در پشت جبهه همواره یار و یاور رزمندگان بودند نیز در سالهای دفاع مقدس به جبهه ها سفر می کردند و مدت کوتاهی را در سنگرها و سوله ها ، در کنار رزمندگان می گذراندند. این سفرها هیچ گاه در زمان جنگ دامنه گسترده ای نیافت. چرا که مراقبت از جان بازدیدکنندگان در بیشتر جبهه های جنگ ، کاری دشوار و شاید محال بود. تنها رزمندگان و فرماندهان دوران جنگ بودند که هرازگاهی با سماجت ، محدودیت های تردد در این مناطق را نادیده گرفته و به بازدید جبهه های جنگ می رفتند. پس از مدت اندکی ، سازمان های فرهنگی سپاه پاسداران ، ارتش و نیروهای مسلح نیز وارد میدان شدند و با روی باز به رونق یافتن سفرهای راهیان نور کمک بسیار کردند. اینک هر ساله بیش از یک میلیون مسافر در قالب کاروان های راهیان نور به استان خوزستان سفر می کنند. طراحان و مسوولان این کاروان ها طوری برنامه ریزی می کنند تا بازدیدکنندگان بتوانند از سفر 4 - 5 روزه شان نهایت بهره را ببرند. جبهه های جنگ در استان خوزستان از 3 بخش عمده تشکیل شده است که در زمان جنگ به نام محورهای دزفول شوش (در شمال خوزستان) ، اهواز سوسنگرد (در میانه های خوزستان ) و خرمشهر آبادان (در جنوب خوزستان) معروف بودند. در فرهنگ ایرانی اسلامی ما ، همواره نسلهای گذشته نشانه هایی را که برایشان ارزش معنوی داشته است ، حفظ کرده اند. در عالم رمز و رازی هست که ماندگاری این اماکن را تضمین می کند. حرم سیدالشهدا (ع) بارها تخریب شد ؛ اما اکنون در قرن بیست و یکم بزرگترین تجمع انسانی پس از حج ، روز عاشورا در کربلاست. سرزمین های دفاع مظلومانه ما در مقابل ارتش بعثی عراق نیز از این قاعده مستثنا نیستند. سرزمین هایی چون شلمچه ، فکه ، طلاییه و دهلاویه که جای پای بندگان خوب خداست و قدمگاه انسان های از جان گذشته و فداکار ، همچون نشانه هایی آشکار برجا خواهد ماند تا نسلها بیایند و از رهگذر سفر به این سرزمین ها ، توشه ای برچینند برای حیات خود. پس عجیب نیست وقتی که می بینی هر سال صدها هزار جوان نسل امروز ، آنها که چه بسا پس از پایان جنگ متولد شده اند ، کوله بار سفر برمی بندند و در بهترین ایام سال تعطیلات نوروز قدم در این اماکن ماندگار می گذارند و چند روزی در حال و هوای روزهای جنگ ، دل به سرگذشت مردان و زنانی می سپارند که با جان خود در مقابل دشمن ایستادند. نسل امروز برخلاف آن چه عده ای می پندارند، از گذشته خود بیگانه نیست. این نسل تداوم نسل گذشته است و همچون همه نسلهای تاریخ ایران زمین ، به گذشته پرافتخار خود می بالد. محمود جوانبخت
نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

آرامش پنج شنبه 85 اسفند 17  6:6 عصر

 

آرامش می دهد

آدم هایی با لباس های رنگ وارنگ که نشان ازقومیت های مختلف دارد، آدم هایی از راه های دور، آدم هایی با نگاه های پر امید، با خواستهای خیلی شخصی و قلبی پا به این شهر می گذارند. اینجا مشهد است شهری در شرق ایران با جمعیتی دومیلیون نفری که هر ساله با بیست میلیون زائر، پر و خالی می شود .

  

اگرچه آمدن به مشهد هم فال و هم تماشا به حساب می آید، اما بسیارند آدم هایی که با نیت به اینجا می آیند، با این نیت که چیزی را که می خواهند از امام رضا طلب کنند و یا او را به عنوان واسطه نزد خدا بگیرند تا خداوند حاجتشان را بر آورده کند.

 عظمت و بزرگی بنایی که هر روز در حال باز سازی است و خیابان های پر رفت و آمد اطراف آن گواه همین آمدن ها است.

  

پای صحبت هر کسی که بنشینید می تواند برایتان بگوید چه چیزی از امام رضا می خواهد. کوچک و بزرگ ، زن و مرد ، آدم هایی با چهرۀ غم زده، مردان بدهکاری که رو به روی حرم امام رضا می ایستند و از او طلب حاجت می کنند، زنانی که مریض دارند، پدرانی که فرزند راه دور دارند و بچه هایی که آرزوی داشتن یک اسباب بازی دارند و آدم هایی که از هزاران کلیومتر دور تر، از کشور هایی دور می آیند تا چیزی بگیرند.

  

... ای امام رضا تو می دانی من کسی را ندارم، تو می دانی که دیگر همۀ دکتر ها به خاطر سرطانم جوابم کرده اند، من از تو شفایم را می خواهم ...

  

این گونه تقاضا کردن را شما می توانید پشت مکانی موسوم به " پنجرۀ فولاد " نزدیک قبر امام رضا از کسانی بشنوید که چهره شان نشان می دهد سخت بیمارند در حالی که بندی سبز رنگ را به خود بسته اند و آن را لای این پنجره گره زده اند، خوب است بدانید همه ساله دهها نفر از همین راه واقعا به خواسته شان می رسند، بسیار هستند که می گویند چشم های نابینایشان در یکی از همین تمنا کردن ها شفا پیدا کرده است و یا افرادی که فلج کامل بوده اند و به یکباره در پشت همین پنجرۀ فولاد از جای برخاسته اند.

  

باید یک بار این صحنه را ببینید ،‌غلغله می شود ، نوعی مراسم به نام " نقاره زنی " اجرا می شود، شیپورهای بلندی که بر بالای گلدسته ها دمیده می شود و پیام دارد که در حرم حادثه ای مهم رخ داده است. در این گونه مواقع است که " خدام " حرم برای آنکه مردم به سمت فرد شفا یافته حمله نکنند به دور او حلقه ای درست می کنند چرا که  مردم معتقدند کسی که این گونه شفا یافته است حتی تکه ای از لباسش هم متبرک است.

  

بسیاری حتی از دیدن قبر امام رضا به آرامش می رسند. برای همین است که شما ‌همیشه در حرم کرد، ترک، لر، بلوچ، لبنانی و عرب و یا گاهی از مردم آسیای میانه و حتی اروپایی و آمریکایی، حتا جالب تر، پیروان مذاهب و ادیان دیگر را می بینید که به نیت گرفتن " حاجت " به اینجا آمده اند. یک دوست ارمنی را می شناسم که می گفت شفای بچه اش را از امام رضا گرفته و یا مرحوم ساموئل خاچیکیان کارگردان بنام سینمای ایران اشاره می کرد هر بار که مشهد می آید برای آرامش به زیارت حرم اما رضا می رود.

  

برای تهیۀ همین گزارش بود که با دو پسر ایرانی متولد هلند آشنا شدم ، آرشا  و ارشک.  آنها برای اولین بار بود که به زیارت می آمدند. آرشا بیست ساله این زیارت را فوق العاده می دانست. او می گفت مثل این است که وارد یک حجم بزرگ نور شده و ارشک می گفت دلم از همۀ غم ها خالی شد و آرام شدم. سیما مادر ارشک هم می گوید پسرش پرخاش جویی می کرد اما واقعا بعد از زیارت آرام شده است.

 

با توریستی به نام " رونالد " که صحبت می کردم، می گفت اگر چه روز اول به این بنای بزرگ و فاخر به چشم یک اثر تاریخی نگاه می کرده، اما دفعات بعد حس زیارت داشته  درست مثل کلیسایی که در نزدیکی خانه شان در " روتردام " است.

  

اما بچه ها هم حرف های زیادی دارند. بزرگتر ها وقتی بچه هایشان را برای بار اول به این زیارت می آورند، به آنها می گویند که دعای اول خیلی زود مستجاب می شود. اعتقادی در بین زوار هست که بنا بر آن دعاهای اول زود حاجت می گیرند.

  

افراد زیادی هستند که شاید مریض ندارند، ‌بدهکار نیستند، نمی خواهند درکنکور قبول شوند و یا همسر خوبی پیدا کنند، اما به خاطر " آرامش " مقیم و مجاور حرم امام شده اند. شما در اطراف حرم مصری هایی را می بینید که چند نسل است به خاطر همجواری مهاجرت کرده اند و یا عراقی ها و پاکستانی ها و هندی هایی را که سال ها است اینجا زندگی می کنند.

  

فصل مشترک تمامی اینها " آرامش " و " تمنا " است، نوعی قداست همه گیر که نشانه های آن را حتی در خیابان های منتهی به حرم می بینی که افراد رو به روی حرم می ایستند و زیر لب سلام می دهند:

.....السلام علیک یا امام رضا ......السلام علیک یا غریب الغربا .... السلام علیک یا امام الرئوف ....

  

آنها از همان دور اظهار علاقه و ارادت می کنند. بسیاری از آدم هایی که اینجا هستند باور دارند که جواب می گیرند و بسیاری نیمه شب های زمستانی را در همین حرم  و در برابر قبر امام به نجوا  سر می کنند. همۀ آنهایی که او را می شناسند با او حرفی برای گفتن دارند ، حتی بچه های عقب ماندۀ ذهنی و یا نابینایان مادر زاد ... امام رضا جایی در خواستۀ درون آنها نهفته است، چیزی که می تواند درون آنها را عوض کند


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

عشق منه پنج شنبه 85 اسفند 17  5:58 عصر

                                          

                            

کعبه دلهاى دلدادگان

سلام بر تو اى ولى ّ خدا، و اى فرزند ولى ّ خدا.
سلام بر تو اى حجّت خدا، و اى فرزند حجّت خدا.
سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو اى امام هدایت و اى ریسمان استوار.
گواهى مى دهم که براى خدا و براى پیامبر خدا خیرخواهى کردى
... و امانتى که بر دوش داشتى گذاردى .
خداوند تو را از جانب اسلام و اسلامیان برترین سزا دهد.
پدر و مادرم به فداى تو باد!
اینک بر درگاه تو آمده ام،
در حالى که زایرم،
حق تو را مى شناسم،


دوستداران تو را دوست دارم، و دشمنان تو را دشمنم؛
مرا در نزد پروردگار خویش شفیع باش.
اینجا عرش خداست،
جایى که قلب امامى در آن بر خاک نهاده است،
و از این روى فرشتگان در این حریمند و بال خوشامد در زیر گامهاى زایران این مرقد مى گسترانند.
اینجا «مشهد» است و مشهد یعنى جایگاه حضور.
اینجا «مشهد» و «میقات» دیدار و نقطه آغاز و پایان سفرى که فراتر از هزار حج است.
اینجا «روضه اى » از بهشت است و در جاى جایش نهر معنا جارى ،
تا هر که از رسیدگان به این نهر است غرفه غرفه از آن برگیرد و تشنگى برگشاید.
اینجا «دارالشفاى » دلدادگانى است که بیمار عشق و دلدادگى حضرت حقّند و از دو دردِ سرگشتگى و ره یافتگى مى نالند!


اینجا شکوه واژه پرمعناى «زیارت» است، و زیارت را چنین توان تعریف کرد:
آن هنگام که آیینه دل در پس غبار سراى نیستى صفاى خویش از کف مى دهد،
آن هنگام که جان تشنه از دورى آبى رو به سستى مى رود،
آن هنگام که دیده از نگریستن به سراب هستى نماى دنیا خسته مى شود،
آن هنگام که بالهاى روح بلندى خواه انسان از سنگینى اندیشه هاى پوچ و وسوسه هاى شیطانى توان پرواز را مى بازد،
و آن هنگام که درد غربت و دورى از نیستان هستى درون این جداى افتاده را مى آزارد و نفیر از آن برمى آورد...
... یک سلام و یک دیدار آن آیینه را دیگربار مى شوید،
... جان تشنه را سیراب مى کند،
... دیده را روشنایى مى بخشد،
... بالهاى ناتوان را توان پریدن باز مى دهد
... و درد غربت و دورافتادگى را آرام مى سازد.
این حکایت «زیارت» و رمز و راز «دیدار» است،
دیدار با امامى که او را هماره زنده و همیشه امام مى دانیم،
پاسخ او راـاگر که گوش جان را توان شنیدن باشدـمى شنویم
... و مرهم درد خویش را در لقاى او مى یابیم.
زیارت نماد بیعت ماندار و پیمان استوار امام و امت است و در این بیعت تفاوتى نیست
که دست در کف پرمیمنت رسول خدا صلّى الله علیه و آله نهاده باشى ،
در صف سپاهیان صفین ایستاده باشى ،
دل در اندوه تلخ سکوت حسنى نهاده باشى ،
در گرماى نیمروز نینوا و براى یارى امام و پیروزمندانه ترین پیکار دست از جان خویش شسته باشى ،
جان را در برابر تابش آفتاب زندگى ساز معنویت سجّاد علیه السّلام نهاده باشى ،
در مکتب باقر علیه السّلام درس شیعه بودنى راستین را آموخته باشى ،
در مدرسه فراگستر صادق علیه السّلام بر توشه دانش خویش افزوده باشى ،
در پس دیدارهاى ستم نهاد زندانهاى هارونى براى دیدار با پیکر امامى که بر دوش مزدبگیران خلافت بیرون مى آید لحظه شمرده باشى ،
... و یا آرام آرام،
... با دلى آکنده از عشق،
... و با دستانى شسته از هر چه ریا و تظاهر است...
... به سوى آستانه هشتمین امام گام برداشته و دستى به ادب بر سینه و یا دستى دیگر به دریوزگى بر پنجره ضریح او نهاده باشى .
همه یکى است؛ همه بیعت است، همه امام شناسى است، و همه به جاى گزاردن شرط خداشناسى است که شناخت خدا بى شناخت امام و باور داشتن خدا بدون باور داشتن امام ناشدنى است.
چنین است که زیارت معنا مى یابد و چنین است که زیارت حقیقت خویش را آشکار مى سازد و سحر معنویت خود را برجاى مى گذارد.
اگر با چنین باورداشتى به زیارت هشتمین امام علیه السّلام روى کنى شایسته آن وعده اى که پیامبر فرمود: «خداى بهشت را براى زایر فرزندم واجب کند و پیکر او بر دوزخ حرام سازد.»
اگر با چنین نگاهى به دیدار امام غریب روى آن بشارت خویش را فراروى دارى که: «خداوند گناهان زایر او را بیامرزد.»
اگر زیارت را با چنین روحى به جاى آورى ، سزامند شفاعت او در آن سراى شوى که او خود فرمود: «هر که از اولیاى من مرا زیارت کند و حق مرا بشناسد در قیامت براى او شفاعت مى کنم.»
و اگر زیارت حرم را به عشق ساکن آن خانه به دور از هر ریا و تظاهر انجام دهى ، تو را سزد که دل در این وعده آن امام گشاده دست و پرسخا نهى که فرمود: «هر که مرا در این خانه دور زیارت کند در روز قیامت در سه جاى او را فریاد رسم و از سختى و وحشت برهانم:
آن هنگام که نامه هاى عمل را از این سو به آن سو مى برند،
آن هنگام که باید بر صراط بگذرند
و آن هنگام که ترازوى عدالت را برپا دارند.»


چنین وعده اى هیچ ناباورى و پرسش انگیزى ندارد؛ چه اگر به حقیقت زیارت او را به جاى گزارى یک دیدار، سحرى جاویدان بر جاى نهد و یک درود بدرود با هر بدى و نافرمانى شود؛ و اگر چنین نمى یابیم نه در صحّت آن روایت و آن وعده خدشه است، بلکه در تحقّق مفهوم «زیارت» تردید است.
زیارت حضور در حرم است، نه حضور پیکر، که حضور روان و ناگزیر حضور تن نیز به همراهش.
بیایید.......
... همه ناپاکیها از تن و جان بزداییم،
... تن به جامه سفید طهارت و توبه بیاراییم،
... وضوى معرفت گیریم،
... عطر خوش بیعت با امام بر سر و صورت جان ریزیم
... با اراده و گامهاى استوار به سوى درگاه او پیش رویم
... و آنجا پس از یک دیدار افسون او شویم
... و آنگاه جان در آن جاى نهیم
و سپس با دستانى پر، و براى دادن فرصت بیعت به دیگران،
............. تن شسته و افسون شده را به بیرون کشانیم.


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

خوش به حالت پنج شنبه 85 اسفند 17  5:55 عصر

  

خوش به حالمه چون دارم می رم زیارت آقام

 

 


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

دارم می رم زیارت پنج شنبه 85 اسفند 17  1:27 عصر

 

 

نمی دونم چی بگم از خوشحالی

یادم یه سه سالی بود زیارت امام رضا نرفته بودم

اونقدر بنده بدی شده بودم  عین خیالم نبود

یعنی یه حالتی داشتم که انگار زیارت برام بی معنی بود

بی معنی نه یعنی فراموشش کرده بودم

فراموش نه احساس می کردم که به زیارت احتیاج ندارم

خلاصه یه جوری شده بودم

تااینکه بعد از سه سال که دوستام داشتن می رفتن زیارت وقسمت من نشد خیلی ناراحات شدم

گفتم آی رفقا اگه رفتید زیارت از آقا بخواید که منم بطلبه .

یادم بعد ازاون که بچه ها از زیارت برگشتن یه هفته بعد داداشم با ماشین خودش داشت می رفت مشهد

و با اجبار خاص خودش از در خانه امان مارو سوار کرد برد زیارت .

چند ماه بعد ازاون دوباره آقا ما رو طلبید و...

حالا هم دوباره دارم می رم زیارت .

هرکی می خواد دعاش کنم بهم بگه تا پای ظریح به یادش باشم و

حرفاش به آقاجون بگم

فعلاً با اجازه


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

پرواز دوشنبه 85 اسفند 14  8:47 عصر

 

 

چه شیرین می بود

اگر می توانستیم

 

به آسمان سقوط کنیم

 

سکوت

آرامش

اشک

سکوت

دلتنگی

اشک

سکوت

بی تابی ...     اشک  !

                                                                تصویر شبهای من در ذهن تو.

شبهای امتحان آئینه است

راستش را بخواهی، عشق همین است.

و من از فراوانی  این همه باران ، تشنگی ها آموختم.

 

 

 

من و دلتنگی هامو دیدی ؟

 با یه عالمه حرف نزده

بغض نشکسته

و

خنده های بی هوا رها نشده ... 

انگار کن که باران خورده باشد توی صورتت

لای موهات

و

باد زوزه کشان خودش را به رخت بکشد ُ کِز کنی لابه لای دستهای سرخ و آتش گرفته ات و غروب هم بیاید و راه برویُ خط ها را با اندوه های شیرینت وجب کنی ُ خیال ببافی !

.

و خیال میکنم که

زندگی

در میان همین

اشک ها

و

خنده ها

ی

ما

می گذرد

 


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

مهربونی دوشنبه 85 اسفند 14  8:37 عصر

 

مهربانی را بیاموزیم !

مهربانی را بیاموزیم
فرصت آیینه ها در پشت در ماندست
روشنی را میشود در خانه مهمان کرد
میشود در عصر آهن ، آشناتر شد
سایبان از بید مجنون ، روشنی از عشق
میشود جشنی فراهم کرد
میشود در معنی یک گل شناور شد
...


میشود برخاست
میشود از چهارچوب کوچک یک میز بیرون شد
میشود دل را فراهم کرد
میشود روشنتر از اینجا و اکنون شد
جای من خالیست
جای من در عشق ، جای من در لحظه های بیدریغ اولین دیدار
جای من در شوق تابستانی آن چشم
جای من در طعم لبخندی که از دریا سخن می گفت
جای من در گرمی دستی که با خورشید نسبت داشت
جای من خالیست
من کجا گم کرده ام آهنگ باران را ؟ !
من کجا از مهربانی چشم پوشیدم ؟!
....

میشود برگشت
اشتیاق چشمهایم را تماشا کن
میشود در سردی سرشاخه های باغ
جشن رویش را بیفروزیم
دوستی را میشود پرسید
چشمها را میشود آموخت
مهربانی کودکی تنهاست
مهربانی را بیاموزیم !

(قسمتی از شعر "مهربانی را بیاموزیم ! " نوشته محمدرضا عبدالملکیان )

 


نظرات شما ()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
واگذاری وبلاگ
[عناوین آرشیوشده]

گفتگو با جون ایرانی ، حرف های خودمونی ، گوش شنوا ، پیشنهاد های شما هرروز ساعت 15 الی 17 و 21 الی 24 یــــاهـو

محبتهای امروز: 273
مهربون های دیروز: 5
مجموع دوستان: 278642
  • بفرما چایی

  • ایمیلییجوون ایرانی

  • مشخصات

  • آبدار خونه
  • درباره من
    جوون ایرانی - امید ،اندیشه ،حرکت
    جوون ایرانی
    من یه جوونم ، یه جوون خفن ، چون ایرانی ام ، جوون های ایرانی خفن ترین جوون های جهان هستند،یعنی هرچه بخواهند می توانند انجام بدهند‏، ما می توانیم ، چرا ؟ یادم سر دار می گفت تو جنگ تحمیلی همه جهان با صدام بودن اما جوون های ایرانی پشت همه رو به خاک مالیدن بله ما می توانیم ... در ضمن یادت باشه منم یه جوونم یه جوون ایرانی منم می تونم....

    پیوندهای روزانه

    عرفات [211]
    بقیه الله [177]
    خوب [211]
    زبل [249]
    [آرشیو(4)]

    آشنایی با من

    جوون ایرانی - امید ،اندیشه ،حرکت
    جوون ایرانی
    من یه جوونم ، یه جوون خفن ، چون ایرانی ام ، جوون های ایرانی خفن ترین جوون های جهان هستند،یعنی هرچه بخواهند می توانند انجام بدهند‏، ما می توانیم ، چرا ؟ یادم سر دار می گفت تو جنگ تحمیلی همه جهان با صدام بودن اما جوون های ایرانی پشت همه رو به خاک مالیدن بله ما می توانیم ... در ضمن یادت باشه منم یه جوونم یه جوون ایرانی منم می تونم....

    لوگوی خودم

    جوون ایرانی - امید ،اندیشه ،حرکت

    حضور و غیاب

    یــــاهـو

    لوگوی دوستان























    لینک دوستان

    آقاشیر

    آوای آشنا

    آرشیو

    smsدر جهان
    ارباب
    زیبا
    بهمن 85
    نیمه اول اسفند 85
    اسفند ماه
    حضرت رسول
    محبت
    یانگوم
    تیر
    نوکیا
    جدید
    معبر
    15 شعبان
    عکس
    مها رت های زندگی در اسلام
    گل برگ
    یاسمن
    زهرا
    رمضان

    جستجوی وبلاگ من

     :جستجو

    با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
    متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

    اشتراک

     

    تعداد   278642   بازدید