سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، او را باآرامش و بردباری می آراید . [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

سیرت نبوی دوشنبه 86 فروردین 6  3:58 عصر

نبوت کا درجہ ملنے اور جوانی سے قبل محمد صلی اللہ علیہ و آلہ و سلم کی روزمرہ زندگی پاکیزہ اور صاف ہونے کی لاتعداد تاریخی مثالیں اور حوالاجات موجود ہیں۔ اپنے بچپن میں محمد صلی اللہ علیہ و آلہ و سلم گلہ بانی سے بھی منسلک رہے اور نوجوانی کے دور میں آپ(ص) نے اپنے چـچا حضرت ابوطالب کے ساتھ تجارت میں ہاتھ بٹانا شروع کردیا۔ اپنی سچائی اور شفاف کردار کی وجہ سے آپ ص ، عرب قبائل میں صادق اور امین کے القابات سے پہچانے جانے لگے تھے۔ آپ ص، اپنا کثیر وقت مکہ سے باہر واقع ایک غار میں جا کر عبادت میں صرف کرتے تھے اس غار کو غار حـرا کہا جاتا ہے۔ یہاں پر 610 عیسوی میں ایک روز حضرت جبرائیل علیہ السلام (فرشتہ) ظاہر ہوۓ اور محمد صلی اللہ علیہ وسلم کو اللہ کا پیغام دیا ، تاریخی حوالوں سے اس وقت محمد صلی اللہ علیہ و آلہ و سلم کی عمر چالیس برس کی ثابت ہوتی ہے۔ جبرائیل علیہ سلام نے اللہ کی جانب سے جو پہلا پیغام انسان کو پہنچایا وہ یہ ہے

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ (2) -- القرآن

پڑھو (اے نبی) اپنے رب کا نام لے کر جس نے پیدا کیا (1) پیدا کیا انسان کو (نطفۂ مخلوط کے) جمے ہوۓ خون سے (2)
سورت 96 آیت 1 تا 2 ---- اردو
READ, in the name of your Sustainer (Lord), who created -1 Created human out of a germ-cell (congealed blood) -2
Chapter 96 Verse 1 and 2 ---- English

یہ ابتدائی آیات بعد میں قرآن کا حصہ بنیں۔ اس واقعہ کے بعد سے حضرت محمد صلی اللہ علیہ و آلہ و سلم نے رسول کی حیثیت سے اپنی روزمرہ زندگی کی ابتداء کی اور لوگوں کو خالق کی وحدانیت کی تبلیغ شروع کی۔ انہوں نے لوگوں کو روزقیامت کی فکر کرنے کی تعلیم دی کہ جب تمام مخلوق اپنے اعمال کا حساب دینے کیلیۓ خالق کے سامنے ہوگی۔

انہوں نے 25 سال کی عمر میں ایک باعزت اور شریف خاتون حضرت خدیجہ (ع) سے شادی کی۔


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

17 ربیع دوشنبه 86 فروردین 6  3:52 عصر

 

 

روایت شده به سند صحیح که ابن اَبى نَصْر خدمت امام رضا علیه السلام عرض کرد که بعد از نماز چگونه صلوات و سلام بر حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله باید فرستاد؟

امام فرمود مى گوئى :

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ وَرَحْمةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مُحَمَّدَبْنَ عَبْدِاللّه

سلام بر تو اى رسول خدا و رحمت خدا و برکاتش سلام بر تو اى محمد بن عبدالله

ِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یاحَبیبَ اللّهِ

سلام بر تو اى برگزیده خدا سلام بر تو اى حبیب خدا

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ

سلام بر تو اى انتخاب شده خدا سلام بر تو اى امین (وحى ) خدا

اَشْهَدُ اَنَّکَ رَسُولُ اللّهِ وَاَشْهَدُ اَنَّکَ مُحمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّهِ

گواهى دهم که تو پیامبر خدایى و گواهى دهم که تویى محمد بن عبدالله

وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لاُِمَّتِکَ وَجاهَدْتَ فى سَبیلِ رَبِّکِ

و گواهى دهم که براستى تو براى امتت خیرخواهى کردى و در راه پروردگارت جهاد کردى

وَعَبَدْتَهُ حَتّى اَتاکَ الْیَقینُ

و او را پرستش کردى تا یقین (یعنى مرگ ) به سراغت آمد

فَجَزاکَاللّهُ یا رَسُولَ اللّهِ اَفْضَلَ ما جَزى نَبِیّاً عَنْ اُمَّتِهِ

پس پاداشت دهد خدا اى رسول خدا بهترین پاداشى که از طرف امتى به پیغمبرشان دهد

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مَحَمِّدٍ و آلِ مُحَمِّدٍ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلى اِبْراهِیمَ وَ آلِ اِبْراهیمَ

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد بهترین درودى که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادى

اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ

که همانا تو بسیار ستوده و بزرگوارى

 


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

عشق منه پنج شنبه 85 اسفند 17  5:58 عصر

                                          

                            

کعبه دلهاى دلدادگان

سلام بر تو اى ولى ّ خدا، و اى فرزند ولى ّ خدا.
سلام بر تو اى حجّت خدا، و اى فرزند حجّت خدا.
سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو اى امام هدایت و اى ریسمان استوار.
گواهى مى دهم که براى خدا و براى پیامبر خدا خیرخواهى کردى
... و امانتى که بر دوش داشتى گذاردى .
خداوند تو را از جانب اسلام و اسلامیان برترین سزا دهد.
پدر و مادرم به فداى تو باد!
اینک بر درگاه تو آمده ام،
در حالى که زایرم،
حق تو را مى شناسم،


دوستداران تو را دوست دارم، و دشمنان تو را دشمنم؛
مرا در نزد پروردگار خویش شفیع باش.
اینجا عرش خداست،
جایى که قلب امامى در آن بر خاک نهاده است،
و از این روى فرشتگان در این حریمند و بال خوشامد در زیر گامهاى زایران این مرقد مى گسترانند.
اینجا «مشهد» است و مشهد یعنى جایگاه حضور.
اینجا «مشهد» و «میقات» دیدار و نقطه آغاز و پایان سفرى که فراتر از هزار حج است.
اینجا «روضه اى » از بهشت است و در جاى جایش نهر معنا جارى ،
تا هر که از رسیدگان به این نهر است غرفه غرفه از آن برگیرد و تشنگى برگشاید.
اینجا «دارالشفاى » دلدادگانى است که بیمار عشق و دلدادگى حضرت حقّند و از دو دردِ سرگشتگى و ره یافتگى مى نالند!


اینجا شکوه واژه پرمعناى «زیارت» است، و زیارت را چنین توان تعریف کرد:
آن هنگام که آیینه دل در پس غبار سراى نیستى صفاى خویش از کف مى دهد،
آن هنگام که جان تشنه از دورى آبى رو به سستى مى رود،
آن هنگام که دیده از نگریستن به سراب هستى نماى دنیا خسته مى شود،
آن هنگام که بالهاى روح بلندى خواه انسان از سنگینى اندیشه هاى پوچ و وسوسه هاى شیطانى توان پرواز را مى بازد،
و آن هنگام که درد غربت و دورى از نیستان هستى درون این جداى افتاده را مى آزارد و نفیر از آن برمى آورد...
... یک سلام و یک دیدار آن آیینه را دیگربار مى شوید،
... جان تشنه را سیراب مى کند،
... دیده را روشنایى مى بخشد،
... بالهاى ناتوان را توان پریدن باز مى دهد
... و درد غربت و دورافتادگى را آرام مى سازد.
این حکایت «زیارت» و رمز و راز «دیدار» است،
دیدار با امامى که او را هماره زنده و همیشه امام مى دانیم،
پاسخ او راـاگر که گوش جان را توان شنیدن باشدـمى شنویم
... و مرهم درد خویش را در لقاى او مى یابیم.
زیارت نماد بیعت ماندار و پیمان استوار امام و امت است و در این بیعت تفاوتى نیست
که دست در کف پرمیمنت رسول خدا صلّى الله علیه و آله نهاده باشى ،
در صف سپاهیان صفین ایستاده باشى ،
دل در اندوه تلخ سکوت حسنى نهاده باشى ،
در گرماى نیمروز نینوا و براى یارى امام و پیروزمندانه ترین پیکار دست از جان خویش شسته باشى ،
جان را در برابر تابش آفتاب زندگى ساز معنویت سجّاد علیه السّلام نهاده باشى ،
در مکتب باقر علیه السّلام درس شیعه بودنى راستین را آموخته باشى ،
در مدرسه فراگستر صادق علیه السّلام بر توشه دانش خویش افزوده باشى ،
در پس دیدارهاى ستم نهاد زندانهاى هارونى براى دیدار با پیکر امامى که بر دوش مزدبگیران خلافت بیرون مى آید لحظه شمرده باشى ،
... و یا آرام آرام،
... با دلى آکنده از عشق،
... و با دستانى شسته از هر چه ریا و تظاهر است...
... به سوى آستانه هشتمین امام گام برداشته و دستى به ادب بر سینه و یا دستى دیگر به دریوزگى بر پنجره ضریح او نهاده باشى .
همه یکى است؛ همه بیعت است، همه امام شناسى است، و همه به جاى گزاردن شرط خداشناسى است که شناخت خدا بى شناخت امام و باور داشتن خدا بدون باور داشتن امام ناشدنى است.
چنین است که زیارت معنا مى یابد و چنین است که زیارت حقیقت خویش را آشکار مى سازد و سحر معنویت خود را برجاى مى گذارد.
اگر با چنین باورداشتى به زیارت هشتمین امام علیه السّلام روى کنى شایسته آن وعده اى که پیامبر فرمود: «خداى بهشت را براى زایر فرزندم واجب کند و پیکر او بر دوزخ حرام سازد.»
اگر با چنین نگاهى به دیدار امام غریب روى آن بشارت خویش را فراروى دارى که: «خداوند گناهان زایر او را بیامرزد.»
اگر زیارت را با چنین روحى به جاى آورى ، سزامند شفاعت او در آن سراى شوى که او خود فرمود: «هر که از اولیاى من مرا زیارت کند و حق مرا بشناسد در قیامت براى او شفاعت مى کنم.»
و اگر زیارت حرم را به عشق ساکن آن خانه به دور از هر ریا و تظاهر انجام دهى ، تو را سزد که دل در این وعده آن امام گشاده دست و پرسخا نهى که فرمود: «هر که مرا در این خانه دور زیارت کند در روز قیامت در سه جاى او را فریاد رسم و از سختى و وحشت برهانم:
آن هنگام که نامه هاى عمل را از این سو به آن سو مى برند،
آن هنگام که باید بر صراط بگذرند
و آن هنگام که ترازوى عدالت را برپا دارند.»


چنین وعده اى هیچ ناباورى و پرسش انگیزى ندارد؛ چه اگر به حقیقت زیارت او را به جاى گزارى یک دیدار، سحرى جاویدان بر جاى نهد و یک درود بدرود با هر بدى و نافرمانى شود؛ و اگر چنین نمى یابیم نه در صحّت آن روایت و آن وعده خدشه است، بلکه در تحقّق مفهوم «زیارت» تردید است.
زیارت حضور در حرم است، نه حضور پیکر، که حضور روان و ناگزیر حضور تن نیز به همراهش.
بیایید.......
... همه ناپاکیها از تن و جان بزداییم،
... تن به جامه سفید طهارت و توبه بیاراییم،
... وضوى معرفت گیریم،
... عطر خوش بیعت با امام بر سر و صورت جان ریزیم
... با اراده و گامهاى استوار به سوى درگاه او پیش رویم
... و آنجا پس از یک دیدار افسون او شویم
... و آنگاه جان در آن جاى نهیم
و سپس با دستانى پر، و براى دادن فرصت بیعت به دیگران،
............. تن شسته و افسون شده را به بیرون کشانیم.


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

خوش به حالت پنج شنبه 85 اسفند 17  5:55 عصر

  

خوش به حالمه چون دارم می رم زیارت آقام

 

 


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

دارم می رم زیارت پنج شنبه 85 اسفند 17  1:27 عصر

 

 

نمی دونم چی بگم از خوشحالی

یادم یه سه سالی بود زیارت امام رضا نرفته بودم

اونقدر بنده بدی شده بودم  عین خیالم نبود

یعنی یه حالتی داشتم که انگار زیارت برام بی معنی بود

بی معنی نه یعنی فراموشش کرده بودم

فراموش نه احساس می کردم که به زیارت احتیاج ندارم

خلاصه یه جوری شده بودم

تااینکه بعد از سه سال که دوستام داشتن می رفتن زیارت وقسمت من نشد خیلی ناراحات شدم

گفتم آی رفقا اگه رفتید زیارت از آقا بخواید که منم بطلبه .

یادم بعد ازاون که بچه ها از زیارت برگشتن یه هفته بعد داداشم با ماشین خودش داشت می رفت مشهد

و با اجبار خاص خودش از در خانه امان مارو سوار کرد برد زیارت .

چند ماه بعد ازاون دوباره آقا ما رو طلبید و...

حالا هم دوباره دارم می رم زیارت .

هرکی می خواد دعاش کنم بهم بگه تا پای ظریح به یادش باشم و

حرفاش به آقاجون بگم

فعلاً با اجازه


نظرات شما ()

نوشته شده توسط:   جوون ایرانی  

اربعین دوشنبه 85 اسفند 14  8:26 عصر

یا ابا عبدالله الحسین (ع)

 

برای امام حسین (ع) مسئله این نیست که کشته بشود یا کشته نشود ،مسئله این است که دین کشته نشود ،یک اصل ولو  یک اصل کوچک دین کشته نشود .

صبح عاشورا می شود. شمربن ذی الجوشن که در بدسرشتی شاید در دنیا نظیر ندارد شتاب دارد که قبل از شروع جنگ بیاید اوضاع را ببیند . فکر کرد از پشت خیمه ها بیاید بلکه دست به جنایتی یزند ،

ولی نمیدانست که قبلأ امام حسین تعبیه ای دیده است ، خیمه ها را دستور داده نزدیک یکدیگر به شکل خط منحنی در بیاورند پشتش هم یک خندق بکنند و مقداری نی خشک در آنجا بریزند و آتش بزنند که دشمن نتواند از پشت سر بیاید . وقتی آمد مواجه شد با این وضع ناراحت شد و شروع کرد به فحاشی کردن .

یکی از بزرگان اصحاب گفت :یاابا عبدالله ! اجازه دهید الان با تیر همین جا حرامش کنم .حضرت فرمود : نه

خیال کرد حضرت توجه ندارد به این جهت که او چه آدمی است گفت یا ابن رسول الله من این را می شناسم و می دانم چه شقیّی است حضرت فرمود : می دانم .

پس چرا اجازه نمی دهید ؟فرمود : نمی خواهم شروع کرده باشم .تا در میان ما جنگ برقرار نشده است هنوز به صورت دو گروه مسلمان روبروی یکدیگر هستیم . تا آنها دست به جنگ و خونریزی نزنند من دست به جنگ نمی زنم .

 امام حسین در مورد شمر هم رعایت می کند و می گوید قبل از آنکه جنگ عملآ از طرف دشمن شروع بشود از طرف ما نباید شروع بشود . این نکات است که مقام معنویت امام را نشان می دهد که آنها چگونه فکر می کردند : یک اصل کوچک ولو یک مستحب هم نباید پایمال شود.

ولی در دشمن این فکرها نسیت . کم کم روز بر می آید . لشکر عمرسعد آماده می شوند .

امام حسین (ع) هم میمنه تشکیل می دهد ، میسره تشکیل می دهد ، قلب تشکیل می دهد پرچمدار قرار می دهد و فکر نمی کند که آنها سی هزار نفرند ما هفتاد و دو نفر .

میمنه را می دهد به زهیر میسره را می دهد به حبیب پرچم را می دهد به برادرش ابوالفضل العباس سلام الله علیه . مرد و مردانه در مقابل سی هزار نفر لشکر می ایستد .

ولی دشمن اصولی نیست اصلی ندارد برای او مردانگی و نامردی مطرح نیست ، عمر سعد هم طمع دنیا جلوی چشمش را گرفته تمام کارهایش شکل چاپلوسی و جلب رضایت عبیدالله زیاد را دارد .یک وقت تیری را به کمان می کند . اول تیر را خود پسر سعد به طرف لشکر امام حسین پرتاب می کند و بعد می گوید : ایها الناس ، لشکریان من ! همه شما در حظور امیر شهادت بدهید که اول تیر را خودم پرتاب کردم .

پسر سعد حداقل چهار هزار تیرانداز دارد . تیر مثل باران به طرف اصحاب امام حسین (ع) آمد . در مقابل هر نفرشمان که می افتاد چند نفر از دشمن می افتادند که شاید بیشتر اصحاب ابا عبدالله در همین تیراندازی از بین رفتند .

ولی امام حسین شروع نکرد .جنگ روز عاشورا با یک تیر آغاز شد و با یک تیر پایان یافت . با تیر عمر سعد آغاز شد و با یک تیر سه شعبه زهر آلود پایان یافت .

از دور به امام سنگ می پرانند پیشانی مقدس ابا عبدالله می شکند اینجاست که جنگ عاشورا پایان می یابد ابا عبدالله از روی اسب به زمین می افتد .

یک وقت شنیدند که امام فرمود :

باسم الله و بالله و علی ملةرسول الله .

 

سیری در سیره نبوی – استاد مرتضی مطهری

 


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
واگذاری وبلاگ
[عناوین آرشیوشده]

گفتگو با جون ایرانی ، حرف های خودمونی ، گوش شنوا ، پیشنهاد های شما هرروز ساعت 15 الی 17 و 21 الی 24 یــــاهـو

محبتهای امروز: 19
مهربون های دیروز: 5
مجموع دوستان: 271569
  • بفرما چایی

  • ایمیلییجوون ایرانی

  • مشخصات

  • آبدار خونه
  • درباره من
    حضرت رسول - امید ،اندیشه ،حرکت
    جوون ایرانی
    من یه جوونم ، یه جوون خفن ، چون ایرانی ام ، جوون های ایرانی خفن ترین جوون های جهان هستند،یعنی هرچه بخواهند می توانند انجام بدهند‏، ما می توانیم ، چرا ؟ یادم سر دار می گفت تو جنگ تحمیلی همه جهان با صدام بودن اما جوون های ایرانی پشت همه رو به خاک مالیدن بله ما می توانیم ... در ضمن یادت باشه منم یه جوونم یه جوون ایرانی منم می تونم....

    پیوندهای روزانه

    عرفات [211]
    بقیه الله [177]
    خوب [211]
    زبل [249]
    [آرشیو(4)]

    آشنایی با من

    حضرت رسول - امید ،اندیشه ،حرکت
    جوون ایرانی
    من یه جوونم ، یه جوون خفن ، چون ایرانی ام ، جوون های ایرانی خفن ترین جوون های جهان هستند،یعنی هرچه بخواهند می توانند انجام بدهند‏، ما می توانیم ، چرا ؟ یادم سر دار می گفت تو جنگ تحمیلی همه جهان با صدام بودن اما جوون های ایرانی پشت همه رو به خاک مالیدن بله ما می توانیم ... در ضمن یادت باشه منم یه جوونم یه جوون ایرانی منم می تونم....

    لوگوی خودم

    حضرت رسول - امید ،اندیشه ،حرکت

    حضور و غیاب

    یــــاهـو

    لوگوی دوستان























    لینک دوستان

    آقاشیر

    آوای آشنا

    آرشیو

    smsدر جهان
    ارباب
    زیبا
    بهمن 85
    نیمه اول اسفند 85
    اسفند ماه
    حضرت رسول
    محبت
    یانگوم
    تیر
    نوکیا
    جدید
    معبر
    15 شعبان
    عکس
    مها رت های زندگی در اسلام
    گل برگ
    یاسمن
    زهرا
    رمضان

    جستجوی وبلاگ من

     :جستجو

    با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
    متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

    اشتراک

     

    تعداد   271569   بازدید