*فلاش بک ابتدایی!
سکانس اول:
مهدی،برای چندمین بار گفت:یادت نره بهت چی گفتم ها،حواست رو خوب جمع کن
،اشتباه نگی ها...صد بار...!گفتم:چشم داداشی،صد بار که نمیگن.خودم دارم هر
روز،تخم مرغ رو از زیر مرغ میارم.برای چی بگم خروس...
داخل مدرسه شدیم.اولین روزهای ثبت نام کلاس اول ابتدائی بود.به اتاق مدیر رفتیم.
مدیر تا فهمید که برای ثبت نام اومدم،یک کاغذ گذاشت جلوم و گفت:یه نقاشی بکش.
منم یه چوب کبریت بلند کشیدم و یه هشت،وسط کمرش و یه هشت هم،انتهاش و یه
توپ قلقلی هم جای سرش...مدیر یه نگاهی با تعجب به من کرد و گفت بسه...! برای تست هوش بعدی،پرسید مرغ تخم میذاره یا خروس؟
با لبخندی که حاکی از اعتماد به نفس زیادم بود،گفتم خوب معلومه دیگه؛خروس!!! این جا بود که مهدی...
سکانس دوم:
الله اکبر،بحول الله...تسبیحات اربعه چهار مرتبه...!!!
یک دفعه دیدم که علیرضا دوید به سمت ناظم...منم میکروفون مُکبّری رو ول کردم و دویدم به همون سمت!
علیرضا با هیجان خاصی،گفت:آقا اجازه،آرمان تسبیحات اربعه رو میگه۴مرتبه بگید!
آقای زنگنه هم یه نگاهی به من کرد و یه نگاه به علیرضا و بعد ازش پرسید:رابع یعنی چی؟
علیرضا هم گفت:یعنی چهار...آقای زنگنه گفت:پس آرمان اشتباه نمی کنه!!! اصل تسبیحات اربعه،چهار مرتبه ست که ما میگیم سه مرتبه!!!
...و مُکبّرها از اون به بعد،تا مدتها می گفتن: تسبیحات اربعه،چهار مرتبه!!!
*فلاش بک راهنمائی!
ادامه مطلب...
|