قدم سوم

ادامه سلسله مبحاث مهارت‌های زندگی در اسلام

بعد از این که فهمیدم که یک شخص برای رسیدن به یک شخصیت آرامنی احتیاج به یک سری فاکتور‌های مورد نیاز دارد که برای رسیدن به این فاکتور‌ها احتیاج است ما به یک سری اصول و قوائد خاص توجه داشته باشیم که در قدم سوم و قدم‌های بعدی به توضیح این اصول و قوائد می‌پردازیم:

اولین نکته : در برخورد‌های بین فردی – چه کوچک و چه بزرگ چه پیر و جوون ما ممکن است خوب نتوانیم حرفمان را به او بزنیم به همین :

کلیاتی برای عبور از بهران باید یاد بگیریم

1-             اولین زیر‌ساخت : ما باید ابهام زدایی کنیم :

در سوره مجادله آیه 10 اشاره‌ای دارد به این موضوع « ما نمی‌توانیم نجوا کنیم چرا چون ممکن است دیگران برداشت‌های کنند و ابهام به وجود بیاید.

جالب است بدانیم که در سال 79دربین 500 پرونده ، طلاق وقتی بررسی شده بود ریشه 37% این طلاق‌ها به خاطر این بوده که خانم یا آقا مثلاً با تلفن صحبت می­کرده و چنان صحبت می‌کرده که برای همسر خود شک آور «ابهام زا» بوده و این ابهامات باعث به وجود آمدن مشکلات زیادی در خانواده‌ها می‌شده خوب جهت اینکه ما بتوانیم ابهامات را در زندگی خودمان از بین ببریم لازم است که نکاتی را مد نظر داشته باشیم:

قبل شروع نکات اصلی  لازم است این را بدانیم که فرق زیادی از نظر ساختار روحی و روانی بین زن و مرد وجود دارد که به شرح ذیل می‌باشد:

1-             از نظر جامعه شناسان «رفتارشناسان» زنان می‌توانند پیام‌های غیر مستقیم را بفهمند یعنی هم غیر مستقیم حرف می‌زنند و هم درک می‌کنند. ولی مردها به این شکل نیستند و وقتی که زن‌ها این را نداند که مرد‌ها مثل آنها نیستند توقع دارند که مثل آنها همه چیز را از ایما و اشاره بفهمند مثلاً زن‌ها می‌توانند خستگی مرد‌ها را از چهره او بخوانند نگرانی مرد را از صحبت کردن او بفهمند بدین جهت فکر می‌کنند که ماهم باید بفهمیم مگر اینکه این تفاوت را بفهمند. و ما گر این را برای همسر خود جایی نیندازیم او فکر می‌کند که مرد علاقه‌ای به او ندارد و هرچه سعی کند نمی تواند به همسر خود بفهماند که به او علاقه دارد فایده‌ای ندارد ، چون همسر او این را با تمام وجود درک کرده است.

ادامه مطلب...

قدم دوم

اولین قدم

 اسلام و مهار ت های زندگی

مهارت یعنی چه: منظور مجموعه‌ای از تکنیک‌ها اصول و قواعد ی هستن که یک فرد نیاز دارد برای  اینکه دیگران 

 را پرورش دهد و یا اینکه برای خود کنترلی دوست ندارد فردی عصبی جلوه کند.

سؤال به وجود می ‌‌آید 1-آیا شخصیت فرد قابل تعغیر است2-قانون زندگی او قابل تعغییر است؟  بله

مثلاً یک شخصی می ‌خواهد فرزندانی تربیت کند که سرباز امام زمان (عج) باشند این مرد نیاز مند به یک سری

 مهارت می باشد که بتواند فرزندان خود را آن گونه که لازم است تربیت کند چه مهارتی لازم است آیا سنت زندگی ایرانی او

یا سنت زندگی اهل بیت(علیهم السلام)؟

مهارت یعنی تکنیک‌های زندگی که مد نظر شخص است ملکه شوند برای رسیدن به هدف آن شخص .

ما در مهارت ‌های زندگی به دونوع کلی بحث می‌پردازیم 1- عبادی معنوی2-خانوادگی تربیتی.

اساس  کار بشر در رضایت است و شخص تا رضایت به انجام دادن

 کاری نداشته باشد علاقه به انجام دادن آن کار پیدا نمی کند:

1-اگر رضایت از دینش داشته باشدافتخار به دینش می‌کند و با علاقه آن را انجام می‌دهد

2- رضایت مندی از خانواده باعث میشود که افتخار حضور در این خانواده را داشته باشد.

ما در مهارت ‌های زندگی به دونوع کلی بحث می‌پردازیم 1- عبادی معنوی2-خانوادگی تربیتی.

اساس  کار بشر در رضایت است و شخص تا رضایت به انجام دادن کاری نداشته باشد

علاقه به انجام دادن آن کار پیدا نمی کند:

1-اگر رضایت از دینش داشته باشدافتخار به دینش می‌کند و با علاقه آن را انجام می‌دهد

2- رضایت مندی از خانواده باعث میشود که افتخار حضور در این خانواده را داشته باشد.

برقی و...پس باید زندگی اسلامی را یاد بگیرند تا در زندگی خود آسایش را فراهم کنند.

در اسلام نیز مهارتهایی را اهل بیت (علیهم اسلام) به ما یاد داده‌اند که بتوانیم خیلی قشنگ

 زندگی کنیم و در زندگی حتی احساس کمترین خستگی کمترین نا امیدی و...نکنیم

 البته به شرط اینکه هم دین ما اسلام باشد و هم زندگی ما ...

مهارت به ما می‌گوید ضرورتی ندارد که آدم فرزندش را به زور  به مسجد بیاورد بلکه با استفاده

 از مهارت کاری می‌کنیم تا فرزند ما با علاقه وارد مسجد شود.

حجاب، قلعه یا زندان

حجاب ،‌ زندان نیست که زنان در آن محبوس باشند ، بلکه قلعه و

دژی است که از ورود

غارتگران و مهاجمان جلو‌گیری می‌کند.

زنان با حجاب ، نشینانی‌اند که به مزاحمان اجازة ورود به حریم عفاف

نمی‌دهند و دراین حصار بلند

، ازگوهر عفاف پاسداری می‌کنند.

****

زیبایی سیرت یا صورت

بی‌حجابی یا بد‌حجابی ، همچون شاخه‌ای بیرون از حصار باغ است که طمع هر

 رهگذر را به سوی خود جلب می‌کند.

هرشاخه که از باغ برون آرد سر

در میوه آن طمع کند راهگذر

گل عفاف در بوستان حجاب می‌روید و عطر پاکی وجود زنان محجبّه

 را قیمتی می‌کند. آنان که از سیرت

 والا محرومند ، به نمایش صورت خود می‌پردازند.

****

جواهر اصلی و بدلی

پیروان ارایش و تجّمل ، ویترین‌مد و بوتیک تماشای دیگرانند.

فاقدان کمال سیرت ، می‌کوشند جمال صورت را به نمایش عمومی بگذارند

و احساس کمبود شخّصیت را جبران کنند.

کسی که جواهر اصلی دارد ، به بدلی رو نمی‌آورد.

دریغ برکسی که قیمت خود را در چند قطعه طلا یا چند دست لباس بداند.

کاش انسان‌ها به اندازة کالایی که می‌خرند ، دردل بستن‌ها و محبت پیدا کردن‌ها

 هم حوصله و وسواس به خرج دهند.

حیف است که دل‌ها ، بی در و دروازه باشد و عشق‌ها بی هویت و بی شناسنامه.

چرا بعضی به ((گدایی عشق)) می‌پردازند و بعضی به حراج عشق؟

باید از چه گذشت تا به چه رسید؟

آیا آنچه از دست می‌دهیم ، برآنچه به دست می‌آوردیم می‌ارزد؟

برنده‌ایم یا بازنده؟

شکرانه نعمت جمال

اگر زیبایی و جمال نعمت خداست شکرانه آن هم عفاف و پاک دامنی است.

کسانی که به خاطر زیبایی رخسار و دلفریبی اندام به گناه می‌افتند ،

یا دیگران را به گناه می‌اندازند ،

 حق این نعمت را ادا نکرده‌اند.

جمال‌ ، هرگز مجّوز ارتکاب گناه و افتادن به دام و دامن آلودگی و افکندن

 دیگران به باتلاق فساد نمی شود.

روزی ازاین نعمت سؤال خواهد شد ، و حسرت برای آنان است

که از این راه به دوزخ بروند.

بوئیدن عطر و گل ، روح آرامش و جان را نشاط می‌بخشد.

عفونت مرداب و لجن زار و لاشه هم آزار دهنده و نفرت آور است.

هریک ازاین گلبرگ‌‌ها عطر خاص‌ّ خود را دارد.

رایحه گلبرگ‌ها روح پرور است ، و شمیم آن‌ها ، مشام جان را نوازش می‌دهد.

 مخاطب این دسته گل ، هم نوای با حجاب‌اند ، که خود را به این جلوه معنوی آراسته‌اند و بهای گوهری را که دارند ، می‌دانند

هم آنان که در ذهنشان نسبت به حجاب ، سؤال و ابهام دارند ، یا خدای ناکرده از قیمت گوهر وجود خویش و سرمایة عفاف

 بی خبرند و به رسم آزادی ، هیزم آتش گناه و بنزین شعلة هوس می‌شوند.

وقتی که پل‌ها شکست و راه برگشت بسته شد،روزی که پیمانه ریخت و آبرو رفت ، چه افسوس‌ها که براین ((بن بست بی آبرویی))

می‌خورند و چه (( ای کاش...)) های بی ثمر برزبان می‌آورند.

وقتی با چشم می توان ملوکت را دید ،

و قتی می‌توان به چشم خدا و فرشتگانش زیباجلوه کرد ، وقتی می‌توان جمال وجودی را نردبان عروج به بام آسمان کرد و بااین سرمایه ، آخرت و بهشت را خرید ،

آیا حیف نیست که چشم به گناه آلوده شود و چهرة و تن و اندام ، دام ابلیس برای شکار گردد و انسان عرشی ، زیر آوار هوس و عصیان دفن شود؟!

بستن چشم برروی ((حرام)) صد دریچه به روی ((باغ معنی)) و بوستان مکال می‌گشاید.

قرمان کسی است که بر هوس غالب آید.

و ... شیعه کس است که چنان زندگی کند که بتواند سربلند و با عزّت ، به روی محمد ‌و علی و فاطمه (علیه‌السلام) بنگرد.

هرچه کودکان شما زمان بیشترى را صرف تماشاى تلویزیون کنند، عملکرد آموزشى کمتر و نامطلوب ترى خواهند داشت.

امروز نور را شنیدم !

پس می توان ؛

سایه ها و رنگ ها را هم شنید

می توان حتی عطر گل ها ؛ شکوه درختان

و طعم تک تک میوه ها را هم شنید

می توان چهره ؛ نگاه ؛ عشق  انسانها را شنید ؛

 می توان صلح را ؛ دوستی را ؛ مهر را ...... دید. حس کرد . لمس کرد.

هرکس در زندگی چیزی را ترسیم می کند؛

که گویی

آنرا قبل از تولد شنیده است.

همه همصدایند،

یا بهتر بگویم:

مقصد یکی است

مقصد یکی است

مقصد؟

مقصد خداست

بله مقصد خداست

راستی مقصد ما کجاست

هدف ما چیه ؟.........

http://www.moment-godly.blogfa.com/

امروز چندمین روز که دلم برای جنوب ،مناطق جنگی ، شلمچه ،.................یه ذره شده

کاش الان اونجابودم داشتم عکسهای  سفر جنوب رو نگاه می کردم دیدم خیلی قشنگن دوست داشتم توهم ببینی راستی دل تو هم برای واسه جنوب تنگ شده ؟

یادش بخیر وقتی می خواستیم از اونجا برگردیم تو این فکر بودیم ((یعنی میشه یه بار دیگه...

رفته بودیم از شهدا مدد بگریم گرفتیم اما شهدا واقعاً شرمنده ایم

یادش به خیر راست می گفتن شهدا واقعاً جای خوبی دارن آخه زیارت عاشورای اونجا با همه جای دیگه فرق می کرد

اشکاش یه جور دیگه بود....

 یادش به خیر خاک فکه آدم دوست داشت توش غرق بشه  اگه می تونستم سینه خیز همه مسیر می رفتم اگه ...........

کاش می شد یه بار دیگه غروب فکه رو ببینم ...........

روزی روزگاری یکی از بنایان اهل فن روش زندگی کردن را به مردم آموخت و توانست برای اولین بار جایی برای زندگی مردم بسازد و آن را خانه نام نهاد از آن به بعد همین طور این خانه مسائلی برای او پیش آورد که به آنها اشاره می کنیم:

1- در ابتدا بنای  مورد نظر ما برای این خانه سقف نساخته بود و باران هی فرت و فرت به صورت او و همسر گرامی اش می خورد تا اینکه شاخه ای آمد و روی خانه را گرفت و او فهمید که باران نمی تواند از اجسام دیگر رد  شود ، آن شاخه را کند و روی خانه گذاشت ولی چون دید اینطوری شاخه تنها می ماند برادران او را نیز کند و روی خانه ی خود گذاشت از آن به بعد دیگر باران به سرشان نمی خورد ولی مشکل دیگری به وجود آمده بود .

2- مشکل جدید این بود که شاخه ها خیلی سنگین بود و نمی توانستند آنها را از روی خود بلند کنند در اینجا بود که همسایه ها به کمک آنها شتافتند و شاخه ها را از روی آقا و خانوم بلند کردند بالا ی سرشان نگاه داشتند آقای بنا هم دید که این مرد شاخه ها را چجوری نگه می دارد و از این عمل او الحام گرفت و برای خانه ی خود ستون هایی ساخت و آن شاخه ها را روی آن ستون ها گذاشت ولی باز هم مشکل جدیدی به وجود آمد.

3- به علت نبودن دیوار و محکم نبودن ستون ها ستون ها شکسته شد و برگها دوباره روی سرشان افتد باز هم همسایه ها با کمال وسعت نظر و هس نوعدوستی به سراغ آنها آمدند و او را به همراه خانوم نجات دادند ولی این بار آنقدر زیاد بودند که مانند دیوار دیده می شدند و این باعث شد که اینبار آقای بنا به فکر ساختن دیوار افتاد و بلاخره دیوار ها را نیز ساخت و به همراه خانوم محترم در آنجا به خوبی و خوشی زندگی می کردند اما...

4- یک روز زلزله ای آمد و خانه ی آنها را در هم ریخت و باز هم همسایه ها آمدند و آنها را نجات دادند(چون که به علت نبودن در نمی توانستند از آنجا خارج شوند زیر آوار مانده بودند) ولی اینبار عده ای از همسایه ها کار داشتند و نیامده بودند و جایی به عرض دو نفر خالی ماند و آقای بنا با خود فکر کرد آن مکان برای ورود و خروج خوب است و آنجا را خالی گذاشت ولی هنگامی که می خواست شب شود خرسی که تازه خلق شده بود به خانه ی آنها شبیخون زد و غذا ها را خورد و آنها را ترساند و هنگام خروج زد و خانه را خراب کرد و دوباره برگها روی سر آنها ریخت.همسایه هاصبح روز بعد به کمک آنها شتافتند و اینبار هم آن دونفر نیامده بودند ولی پس از بلند کردن برگها آن دونفر نیز اضافه شدند و جای خالی را پر کردند و اینگونه شد که فکر ساختن در به مخیله ی آقای بنا خطور کرد و او را شادمان ساخت.او در را ساخت ولی ...

5- شهرداری به علت ساختن مسکن روی طرح اوتوبان آنها را از آنجا بیرون کرد و آپارتمانی بسیار کوچک در اختیار آنها نهاد تا زندگی را از سر بگیرند و تمام ابداعات مرد بنا از بین رفت.

                                                                   ممنانم از اینهمه تحمل غیر قابل وصف شما:میر مشکوک

                                                                  می توانید برای ابراز همدردی با این آقای بنا نظر هم بدهید

پیوندهای روزانه

آشنایی با من

لوگوی خودم

حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی دوستان

لینک دوستان

آوای آشنا

آرشیو

جستجوی وبلاگ من

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک